#رج_زدن_های_زندگی_پارت_69
ولي حالا نيستي وغم از درو ديوار به سرم هجوم اورده ...کاش بودي توحيد ...کاش ...
ياد سهراب بخير ...ان سپهري که تا لحظهءخاموش گفت ..
تو مرا ياد کني يا نکني ...
باورت گر بشود ...گر نشود ...
حرفي نيست ...
اما ...نفسم ميگيرد ...در هوايي که نفس هاي تونيست ...
...........
يه ساله که از مرگ توحيد ميگذره ..ديگه توحيدي نيست که دردهامو پيشش ببرم ..ديگه توحيدي نيست که به قول خودش فکرامو نو يه کاسه کنيم وبراي مشکلات تموم نشدني من راه حل پيدا کنيم ...
ديگه توحيد نيست ...ديگه هيچ وقت پائين پله ها تو ايوون واينميسته وصدام نميکنه ...
-ماندني ...
مدام رويايِ وجودش رو ميبينم ...اينکه داره برام تمرين حل ميکنه.... اينکه دارم بهم ميخنده ...اينکه برام نون هاي خاش خاشي داغ داغ گرفته وميگه
- ماندني نون ها رو گذاشتم رو پله سرد نشه ...
romangram.com | @romangram_com