#رج_زدن_های_زندگی_پارت_58
-چه بلايي سرش اوردي ؟
-سرِ کي ؟
فقط نگاهش ميکنم ...امروز قصد کردم تا جوابم رو ازش نگيرم ....سکوت نکنم ..
چشمهاشو با سر انگشت ميماله ..
-چرا برات مهمه؟
-نبايد مهم باشه ...؟
-چرا ....ولي دردي ازت درمون نميکنه ...ولش کن ماندني ...
-نميتونم توحيد .....نگاه مادرت ولم نميکنه ...
-مامان من ...؟
-اره ...لب باز کن توحيد ..چه جوري رفت وپشت سرش رو هم نگاه نکرد ...هان؟
-گردنبند مامان رو بهش دادم ...عتيقه بود ...گرفت وقبول کرد که بره وکاري به کارت نداشته باشه ..
-گردنبند مامانتو ..؟همون که يه نگين ابي درشت داشت ....؟
romangram.com | @romangram_com