#رج_زدن_های_زندگی_پارت_42



عصيان دل عاشق

*******

بازهم صداي جيغ مرضيه وماندني وگريهء هق هق عطيه خانوم ...دلم داره ميترکه ...نبايد بزنتش ...

ماندني.... اخه چرا جلوي اون زبون ات رو نميگيري؟ ..دوست داري مدام کتک بخوري ؟

عطيه خانوم مثل هميشه داره التماس ميکنه ...

-نزنش... ببخشش ...غلط کرد... ديگه نميگه ...

نميدونم دوباره سر چي داره کتک ميخوره ...ولي حتما تقصير ماندني بوده....ماندني ...تو که ميدوني اقا مصطفي ديوونست پس چرا دهن به دهنش ميزاري ...؟

در اطاقشون با صداي بدي باز ميشه ولنگه هاي در به ديوار ميخوره وناله ميکنه ...

دروبازکردم وزل زدم به اون دو تا در که ماندني بدون روسري با دهن خوني از پله ها سرازير ميشه ...

ديگه نتونستم جلوي حرکت بي ارادهء پاهام رو بگيرم ...کمک به ماندني ِبي پناه ِ پاي ِ پله ها ....تنها هدفم بود ...

اقا مصطفي با کمربند چرمي توي دستش لنگهءدر رو کنار ميزنه ولکِ و لک... از پله ها پائين مياد ....


romangram.com | @romangram_com