#رج_زدن_های_زندگی_پارت_35

-توحيد تو به من اميد دادي ...ميشه برام چرتکه بندازي.... قيمت يه دنيا اميد... براي يه ادم بي اميد چنده ؟

سرمو خم ميکنم ...

-شرمنده که بيشتر ندارم ..ايشالله خانوم دکتر که شدم يه طلاشو برات ميگيرم ..

يه نگاه به کارنامه ميندازم...

-برم به مامان نشون بدم ...حتما خيلي خوشحال ميشه ...

-ماندني من نميتونم ....اين گرنبند يادگاريِ عزيزته ...

-نکن توحيد ...هديه ام رو بي ارزش نکن ..اگه برش گردوني فکر ميکنم حتما چيز قابل داري نبوده ...بزار دلم خوش باشه که يه گوشه ءکارتو جبران کردم ..

فقط يادت نره مواظبش باش ...اين همه ءداروندارم بوده توحيد ...خودت که ميدوني يادگاري ارزش مادي نداره ...

پله ها رو رد ميکنم ...از شوق وذوقم نميدونم چه جوري خودمو به مامان ميرسونم...

-مامان مامان .. قبول شدم ...

لبخند مامان دلمو شاد ميکنه ...

بازهم ممنون توحيد .....تو نه تنها دل من بلکه دل يه مادر رو هم شاد کردي خدا بهت اجر بده پسر ِمومن ...


romangram.com | @romangram_com