#پرنسس_بی_احساس_من_پارت_87
هیچ کس جاتو نمیگیره یعنی
ای کاش سرطان بگیرم دلت بسوزه به حالم برگردی پیشم
ای کاش توی بغلت بمیرم حداقل میدونم که تنها نمیشم
ای کاش جواب ازمایشو بدن دکتر بهم بگه شیش ماه دیگه نیستی
ای کاش اصلا برم تو خیابون .....)
وای اصلا حواسم نبود یسرا هم هست شاید این اهنگارو دوست نداشته باشه
اومدم اهنگو عوض کنم که جلومو گرفت نگاهش کردم که چشماشو باز و بسته کرد
یعنی میخواد گوش بده کشیدم عقب و ادامشو گوش دادم
(رفیقام عربده کشیدن مهراب ولش کن مادرم جیغ میزد داد میزد مهراب و بگیرین شالشو میکشید رو زخمای رو دستام همه رو نفرین میکرد میگفت الهی بمیرین
کل شهرو گشتم تا پیداش کنم همون کسی روکه یه روزی جدامون کرد زوری تیزی رو گذاشتم روی شاهرگ گردنش گفتم بی نا.......س کجا با بانوی من بودی دیگه نگم برات از همه بغضامو اشکام نگم برات این روزا خیلی خیلی تنهام نگم برات از دکتر رو مریضی نگم برات.....
یه لحظه برگشتمو به یسرا نگاه کردم
صورتش خیس اشک بود
با تعجب صداش زدم اما سرشو گرفت اونور ماشین رو زدم کنار و صداش کردم اما بازم جواب نداد اومدم برگردونمش که مانع شد
ماشین رو روشن کردم و راه افتادیم اهنگ همچنان میخوند و یسرا گریه میکرد هرکاری کردم نزاشت قطعش کنم
وقتی رسیدیم دیدم داره توی دفترچه اش مینویسه
دفترو گرفت سمتم
یسرا:میشه این فلشو بهم قرض بدی
_نه
یسرا:چرا
_چون میری میزاریشون بعد گریه میکنی نمیدم
یسرا:اوستا
_جانم
خودم از کلمه ای که استفاده کردم تعجب کردم
یسرا:لطفا بهم قرضش بده خواهش میکنم
دیدم خیلی اسرار میکنه بهش دادم اونم با سر تشکر کردو سریع رفت داخل اسایشگاه
وقتی مطمعن شدم رفته داخل راه افتادم سمت خونه وقتی رسیدم خونه با بی حوصلگی لباس عوض کردم و ولو شدم دو تخت
که در عرض دو ثانیه خوابم برد
از زبان یسرا(خانوم کوچولو)
romangram.com | @romangram_com