#پرنسس_بی_احساس_من_پارت_64

من با تو حالم و خوبه و ارومم با تو قلبم میکوبه و ارومم بیا صدا قلبم و گوش کن ای کاش توی دلم من بودی و میدیدی صدای قلبم گوش کن ......)

اهنگ که تموم شد بهش نگاه کردم اروم شده بود
_بهتری؟
سرشو به علامت مثبت تکون داد به ساعت نگاه کردم ساعت شیش بود زیادی زود نمیگذشت؟
_بلند شو باید برگردیم اسایشگاه
نگاهم کرد نمیدونم درست بود یا نه اما احساس کردم دلش نمیخواد برگرده
حقم داره همش اونجا زندونیه
_بلندشو قول میدم بازم بیارمت بیرون

انگشت کوچیکشو طبق عادتش گرفت سمتم
منم با انگشت کوچیکم انگشتشو گرفتم و گفتم

_قول میدم من هیچ وقت زیر قولم نمیزنم مطمعن باش
خندید خندیدم

رفتم لباسامو با یه شلوار لی و تیشرت مشکی عوض کردمو یه پیرهن روش پوشیدم و استین هاشو تا زدم

رفتم بیرون که دیدم روی مبل نشسته صداش کردم

_یسرا

برگشت
_پاشو بیا
بلند شد رفتم تو حیاط و سوار ماشین شدم که اونم سوار شد ضبط و روشن کردم و اهنگ احمد سعیدی میشه برگردی و گذاشتم و حرکت کردم سمت اسایشگاه

تا موقع رسیدن هیچ کدوم حرفی نزدیم وقتی رسیدیم پیاده شدیم و رفتیم داخل
فرزاد و عمو توی راه رو داشتن با هم صحبت میکردن
رفتم سمتشون
_سلام
فرزاد و عمو باهم سلام دادن
عمو:خوبی عمو جان
_ممنون خوبم شما خوبین
عمو:منم خوبم
فرزاد:خانوم کوچولو کجاست
_رفت بالا تو اتاقش
فرزاد:چیکار میکردین که از ساعت یک رفتین تا الان که ساعت هفته
_هیچی واسش پیتزا خونگی به سبک خودم درست کردم

romangram.com | @romangram_com