#پرنسس_بی_احساس_من_پارت_39


_برات گیتار بزنم؟

سرشو به علامت مثبت تکون داد

_خعله خب
اوووم چی بزنم
اها

(درگیر عشق تو شدم تو ک خواب و خیال شبامی
قید همه چیزو زدم واسه اینکه الان تو باهامی
هرچی ک تو دنیاس به کنار تو تموم چیزی ک میخوامی
وقتی بهت خیره میشم چشام از تو سیر نمیشن
رویای شب های منی تو همونی ک عاشقشم
زندگی بی تو گل من خیلی سخته حتی تصورشم
هرجا ک باشی تو فکر توام حس میکنم پیش منی
باور قلب من اینکه ما تا اخرش مال همیم
ماه قشنگ شبام مثل یه خوابی برام
لحظه به لحظه زندگیمو با تو فقط سر میکنم
وقتی تو چشمام زل میزنی عشقتو باور مینم
هرجوری باشی باهام دنیارو با تو میخوام........)
اهنگ ک تموم شد بهش نگاه کردم از چیزی ک میدیم تعجب کردم

وا این چرا این شکلیه؟
رفتم جلو و دستمو جلو صورتش تکون دادم
محو صورت من بود دستمو گذاشتم رو شونشو تکونش دادم
همین ک این کارو کردم مث جت پرید

_حالت خوبه؟
سرشو به علامت مثبت تکون داد و پاشد رف پشت سرش رفتم داشت میرف سمت پشت بوم
رفت و رو سکو نشست منم برگشتم پایین تصمیم داشتم هرجور شده ببرمش بیرون خیلی دلتنگ بود
رفتم سمت اتاق عمو شهریار و در زدم

عموبه فرانسوی:بله
_اجازه هس بیام تو
عمو: به اقا اوستا از اینورا

_عمو باید در مورد یه موضوع مهم باهاتون صحبت کنم

romangram.com | @romangram_com