#پرنسس_بی_احساس_من_پارت_29


_جی میگه فرزاد منم اوستا انقد صدام شبیه دخترا شده

یهو با داد گف
فرزاد:چیییی اوستا تویی ساعت دوازده شبه چیشده مشکلی پیش اومده ک الان رنگ زدی

_بله مشکل خانوم کوچولوعه

فرزاد:خانوم کوچولو خانوم کوچولو چیشده وای عمو منو میکشه چیشده حالش خوبه از کی حالش بد شده چرا اون پرستارای چلمنگ زود تر به من زنگ نزدن وای چیکار کنم عمو سرمو میبره میزاری سر طاقچه مخمو میزاره لای جناق سینم دل و جیگرمم بین همسایه ها خیرات میکنه اوستا داداش خودت مسعولیت خیرات و به عهده بگیره بگو حتما فاتحه بفرستن

دیگه اعصابم داشت خورد میشد یه ریز داشت فک میزد یهو بلند داد زدم
_فرزاااااد

فرزاد: هاچیشده دِبگو دیگه دق کردم

فرزاد : چته داد میزنی

ببند دهنتو جواب منو بده

فرزاد: اخه چه جوری هم دهنمو ببندم هم جوابتو بدم
_فرزاااد

فرزاد:خخخ خیلی خب سوالتو بپرس

_خانوم کوچولو میتونه بنویسه؟

فرزاد: کمو پیش چه طور؟

_کوفت چرا بهم نگفتی تا دوساعت پانتومیمای اینو نگا نکنم

فرزاد:پانتومیم کیو چی میگی

همه چیو واسش تعریف کردم بعد دوسه دیقه مکث بازم مث بمب ترکید اما این دفه از خنده

فرزاد:تو دیوونه ای نصف شبی رفتی اونجا چیکار پانتومیم بهش یاد دادی وای دلم پسر خدا نکشتت

تا دو دیقه پیش داشت میگف بمیریا
_نخند تقصیر توعه اگه بهم میگفتی اینجوری نمیشد

romangram.com | @romangram_com