#پرنسس_بی_احساس_من_پارت_15

تو راه همش داشتم به این فکر میکردم ک این دختر چرا این شکلیه واقعا چه اتفاقی واسش افتاده باید یه کاری کنم چراغ قرمز شدو ماشینو نگه داشتم



وجدان:پسره دیوونه تو اومدی اینجا واسه تفریح ن اینکه دکتر بازی دراری

_خب خیر سرم روانشناس مملکتم خب باید بش کمک کنم بعدشم یه حسی بهش دارم مطمئن نیستم ولی همون احساسی رو ک به یسرا داشتم به این دختر دارم


+آقا ببخشید با کی دارید حرف میزنید


اوه مث اینکه بلند جواب وجدانو دادم ماشین بغلی شنید خخخ

_اوه ببخشید با خودم بودم


یه چپی نگاه کردو سرشو برگردوند
همون لحظه چراغ سبز شدو راه افتادم
بعد یه ذره پرسوجو خونه رو پیدا کردمو رفتم تو ماشین و گذاشتم تو پارکینگ و رفتم داخل خونه
خونه قشنگی بود دست عمو درد نکنه

از در ک وارد میشدی سه پله به پایین میخورد سمت راستم یه اشپزخونه متوسط بود و یه دست مبل راحتی به رنگ قهوه ای و کرمی و تلویزیون ال ای دی


روبه روم پله میخورد به سمت بالا ک فک کنم اتاقا اونجا بودن سمت راست راه پله دوتا در و سمت چپ دوتا در دیگه ک فک کنم اتاق مهمان بود


سمت چپم یه راه رو خیلی کوچیک ک میخورد به یه پذیرایی بزرگ ک با مبلای سلطنتی قرمز و طلایی تزـعین شده بود

پنجره های قدی با پرده های قرمز ک رگه های طلایی داشت تزـعین شده بود خیلی قشنگ بود رفتم طبقه بالا ک یه جور راه رو مانند بود یه سمتش سه تا اتاق و سمت دیگش سه اتاق دیگه و در بزرگ رو له روم ته سالن بود با در مشکی به سمت اولین در از سمت راست حرکت کردم


رفتم داخل خیلی قشنگ بود یه تخت دو نفره داشت به رنگ مشکی با رو تختی سفید ک به شکل راه راه بود یه کمد دو در به رنگ مشکی ک یکی از دراش سفید بود و روش یه طاووس بود یه فرش شیش متری به رنگ سفید مشکی ک به شکل موجی بودن


اتاق دووم با همون شکل اتاق اول فقط رنگ بنفش و مشکی بود
اتاق سووم و چهارم و پنجم و شیشمم به همون شکل فقط رنگاشون فرق داشت ک به ترتیب اتاق سوم ابی و سفید ک سمت راست اون در بزرگه بود اتاق چهارم به رنگ صورتی و سفید ک سمت چپ اون در در بودن اتاق پنجم زردو سفید و در اخر اتاق شیشم به رنگ ابی نفتی و سفید

romangram.com | @romangram_com