#پونه_(جلد_اول)_پارت_76
_ هوم؟
سعي مي کنم آروم باشم و با آرامش حرفمو بزنم اما برام خيلي سخته و با من و من ميگم:
_ ام...ميگم...ميگم....من مي خوام مدتي رو برم سفر...
حوله رو سر جاش به ميخ ديوار آويزون مي کنه و با تعجب نگام مي کنه:
_ بري سفر؟!کجا؟!
سرمو ميندازم پايين و با انگشتام بازي مي کنم:
_ مي خوام برم...بابا رو ببينم.
احرفمو که ميزنم ، مخفيانه نگاش مي کنم که بهت زده بهم خيره شده و دهنش باز مونده:
_ ها؟!
جواب ميدم:
romangram.com | @romangram_com