#پونه_(جلد_اول)_پارت_58
_ مامان اينا رو ميگم.
ميگه و از کنارم رد ميشه.با تعجب بيشتري بر ميگردم سمتش و ميپرسم:
_ مگه اونا هم قرار بود بيان؟!
مي چرخه طرفم و جواب ميده:
_ آره ديگه.
ديشب قرار گذاشتيم بيايم بيرون شهر يه تفريحي بکنيم.
کادو رو توي دستم فشار ميدم:
_ پس چرا به من نگفتين؟
در جوابم ميخنده:
_ من اينطوري خواستم.
romangram.com | @romangram_com