#پونه_(جلد_اول)_پارت_4
همونطور که ظرفاي ناهارو دستش گرفته و داره ميره سمت اتاق بزرگه ميگه:
_ يه نامه برات اومده ،گذاشتمش روي تلويزيون رفتي حموم و برگشتي برش دار.
با تعجب نگاش ميکنم.نامه!من؟!کي فرستاده؟!
همونطور با همون حالت متعجب و کنجکاو مي پرسم:
_ نامه؟!واسه من؟!کي فرستاده؟!
جوابمو نميده.چون همون موقع ميره توي اتاق.ميرم دنبالش و کنار در که ميرسم ،يه دستمو تکيه ميدم به چار چوب:
_ کي نامه فرستاده؟!
مامان که پشتش به منه و ظرفا رو ميده دست مادرجون ، با صداي ضعيفي جوابمو ميده:
_ آدرس خونه ي بابات پشتش بود.
_ بابا!
romangram.com | @romangram_com