#پونه_(جلد_اول)_پارت_20
ميگم:
_ خب!
مي پرسه:
_ خب که خب...مگه تو نمي خواي بري سر کار دختر؟!يه ساعت ديگه ميشه ساعت سه ها!
آخ راست ميگه !يه ساعت ديگه بايد فروشگاه باشم.
همونطور که سرم پايينه ميگم:
_ باشه...باشه مامان....حواسم هست...
و باز روي زمين دست مي کشم و خدا خدا مي کنم زودتر بره.
خيلي آروم ميگه:
_ آره معلومه چقدر حواست هست...گيره ي موهات که سر جاشه...
romangram.com | @romangram_com