#پونه_(جلد_اول)_پارت_150


هيچي نميگه و پا به پام مياد.اما پژوي نقره اي دست بردار نيست و بازم دنبالمون مياد و بالاخره هم ميره جلوتر از ما توقف ميکنه.

وقتي اينطور ميبينم خطاب به نگين ميگم:

_ حواست باشه اصلا نگاش نکني.وگرنه فقط يه نگاه کافيه که طرف پررو بشه.

نگين بازم سکوت ميکنه و من با قدماي محکم جلو ميرم و همراه خواهرم از کنار ماشين رد ميشم.اما صداي راننده رو ميشنوم که ميگه:

_ کجا ميريد برسونمتون.

بهش اعتنا نميکنم و دست نگينو که حواسش رفته پيش اون ميگيرم و ميکشم.

_ خانوم!با شمام.

توي دلم جوابشو ميدم:

_ برو پي کارت.

اما اون دست بردار نيست و دنبالمون مياد:


romangram.com | @romangram_com