#پونه_(جلد_اول)_پارت_13

_ من از کجا بدونم شما درست ميگي؟اصلا فرامرز چرا خودش نيومده دنبال دخترش؟!

پسر گفت:

_ يه لحظه اجازه بدين.

و رفت و از توي ماشينش يه چيزي رو آورد که وقتي دادش دست دايي اسد فهميدم يه شناسنامه ست:

_ اين شناسنامه اينم کارت شناسايي فرامرز خان.

شوهر خاله يه نگاه به شناسنامه و کارت شناسايي کرد و رو به من گفت:

_ درسته اينا مال باباته.

پسر گفت:

_ تو آخرين لحظه يه کاري براشون پيش اومد ، نتونستن بيان.مي تونين زنگ بزنين ازشون بپرسين.

شوهر خاله گفت:

_ خب آخه من که شماره اي ازش ندارم.

romangram.com | @romangram_com