#پونه_(جلد_اول)_پارت_128
ميگم:
_ آخه...
ولي نگين دستمو ميگيره و ميکشه:
_ بيا بريم.
منو دنبال خودش ميکشه و وقتي يه خيابون پايينتر به پاساژي که نگين مي گفت ميرسيم و ميريم داخل، خواهرم مي ايسته و مي پرسه:
_ خب چي مي خواي بخري؟
به آدمايي که در حال رفت و آمدن نگاه ميکنم و با ترديد ميگم:
_ نمي دونم...
دوباره دستمو ميگيره و دنبال خودش مي کشه:
_ بيا بريم بگرديم، ببينيم چي پيدا مي کنيم.
romangram.com | @romangram_com