#پونه_(جلد_اول)_پارت_101

_ به چه مناسبتي مي خواي ببيندش؟!

باران بلند شد و جواب داد:

_ مادر پونه با مامان من دوستاي صميمي بودن.حتما مامانم پونه رو ببينه کلي خوشحال ميشه.

آرمين پرسيد:

_ از فرامرز اجازه گرفتي که مي خواي ببريش؟

باران جواب داد:

_ الان ميرم ازش اجازه شو ميگيرم.

آرمين بلند شد و گفت:

_ پس تا تو ميري با فرامرز حرف بزني، منم ميرم ماشينمو روشن مي کنم که خودم برسونمتون.

بعد رو به من گفت:

_ پاشو پونه خانوم تو هم آماده شو که بريم.

romangram.com | @romangram_com