#پیغام_عشق_پارت_91

/ قرار نبود دیدنت آرزوم بشه / (علیرضا طلیسچی : قرار نبود).
گلسا : غزال داری گریه می کنی؟
دست روی گونه ام کشیدم، خیس بود. چشمام می سوخت
فریبا : حالت خوبه؟!
از جام بلند شدم
- دستشویی کجاست؟
پریسا به سمت راست اشاره کرد. رفتم داخل دستشویی و در رو بستم. مشت مشت آب به صورتم زدم. لنزام اذیتم
می کردن، چند تا سیلی به صورتم زدم و از دستشویی بیرون امدم
هاله : غزال چی شد؟
- هیچی
سهند : حتما یاد عشقت افتادی!
- نه، من عشقی ندارم
سهند : پس این اشک ها !
- من خیلی احساساتی هستم، زود اشکم درمیاد.
گلسا : الان خوبی؟
- اره
به زور لبخند زدم.
پریسا : بیا بشین
- نه من باید برم
فریبا : چرا؟
سهند : چت شده یهو!
- کار دارم، ممکن بابام بیاد تهران
هاله : اوکی خداحافظی
بهشون لبخند زدم. رفتم سمت در.
گلسا : مطمئنی خوبی؟
- اره ممنون
فرشید : می خواهی برسونمت؟
- نه خودم ماشین دارم
گلسا : رسیدی زنگ بزن

romangram.com | @romangram_com