#پیغام_عشق_پارت_3
- درس رو هم می خونم تو نگران نباش
پوزخندی زد.
صوفیا : مامان جوون غذای مورد علاقه ی منو درست کرده، اخه طفلکی باید گشنه بخوابی
صوفیا : مامان جوون غذای مورد علاقه ی من رو درست کرده، اخه طفلکی باید گشنه بخوابی
- با دوستام بیرون یه چیزی خوردم
صوفیا : خیلی بیجا کردی دختره ی چشم سفید
نفسم رو با حرص فرستادم بیرون. از پله ها بالا رفتم
صوفیا : هویی مگه من اجازه دادم که داری میری؟
- روی اعصابم لی لی نکن
صوفیا : مگه الاغ هم اعصاب داره؟
- نمی دونم بهتره از خودت بپرسی
صوفیا : چشم سفید به من میگی الاغ. الان حالیت می کنم.
فریاد کشید
صوفیا : مامان ماماان بیااا مامان
خدایا من از دست این چکار کنم؟! مامان با عجله آمد سمت مون
مامان : چیه؟ چی شده؟!
صوفیا : این بی ادب به من میگه الاغ
مامان با خشم به من نگاه کرد
مامان : جدیدا خیلی پرو و بی ادب شدی
- من به صوفیا نگفتم الاغ
صوفیا : یعنی من دروغگو هستم!!
مامان : غزال زود از خواهرت عذر خواهی کن
صوفیا با غرور بهم نگاه کرد
بابا : اینجا چه خبره؟؟
مامان : چیزی نیست، بازم غزال بی ادبی کرده
- من مقصر نیستم. صوفیا پرسید الاغ اعصاب داره من گفتم نمی دونم
مامان : بلبل زبونی نکن. زود از خواهر طلب بخشش کن
- نمی کنم
مامان : رو حرف من حرف نزن، دختر پروو
romangram.com | @romangram_com