#پیغام_عشق_پارت_113

گلسا : اگه نیای سهند فکر می کنه بخاطر اونه
نفسی کشیدم
- پس باید بیام!
گلسا : اره
سهند با دوست دخترش بهم زده بود؛ دوباره به من گیر داده بود و حسابی روی اعصابم لی لی می کرد. من دوست
پسر نخوام کی رو باید ببینم؟....
فریبا : عروسی خوش گذشت؟
- اره جاتون خالی بود
هاله : عکس نشون بده
- همش چند تا گرفتم که داخل لب تاپ هستند.
سهند : بوی سوختگی میاد
پریسا : مگه چیزی روی گازه؟
امید : نه، بو نمیاد که
سهند پوزخندی زد.
سهند : منظورم به غزال بود، دوستاش دارند ازدواج می کنن اما هنوز خودش مجرده
هاله : این چه حرفیه ی، ما هم مجردیم خوب
فربیا : بعدم اون بوی ترشی نه سوختگی
سهند : اول دوست پسر، نامزدی توی زندگی شما ها که هست؛ دوم غزال دیگه ته دیگ شده و بوی سوختگی میده.
- تو چرا پیله کردی به من؟
سهند : دلم برات می سوزه بدبخت داری تو تنهایی میپوسی، دپرس شدی
گلسا : سهند مودب باش
- چون نمی خوام باهات دوست بشم، زدی تو کار چرت و پرت گویی
سهند : بابا لااقل با این امید بدبخت که ازت خوشش میاد، دوست بشو
امید : سهند!!
سهند : زهرمار چرا فریاد می کشی، مگه دروغ میگم؟
فرشید بلند شد
فرشید : پاشو سهند بریم بیرون یه هوای به سرت بخوره
از جایم بلند شدم
- بهتر من برم

romangram.com | @romangram_com