#پیغام_عشق_پارت_111
شراره : بریم پیش دریا؟
- اره بریم
دوتایی رفتیم سمت دریا.
- خوبی عروس خانم
دریا : وایی چشمام دارن می سوزن
شراره : آخه تو که به بهار حساسیت داری چرا این موقع عروسی گرفتی؟؟
دریا : زن عمو جان دستور داد
- ببخیال، مهم اینکه به عشقت رسیدی
دریا : اونکه بله
شراره : پاشو بریم رقص
دریا : باشه بریم
دست دریا رو گرفتیم، سه تایی رفتیم رقص... بعد از یه رقص جانانه و خالی کردن قرهای کمر... زمان شام خوشمزه
رسید؛ برای همین رفتیم داخل سالن غذاخوری؛ زن و مرد قاطی بودن داخل سالن، شام سروسرویس بود... روی
صندلی نشستم و مشغول خوردن شدم.
کامیار : سلام
لقمه ام رو قورت دادم
- علیک سلام
به صندلی کنارم اشاره کرد.
کامیار : بشینم؟
- اره
روی صندلی نشست، مثلا می خواستم با خیال راحت به بشقاب غذا حمله کنم اما شانس ندارم که
کامیار : چه خبرا؟ خوبی؟
- سلامتی، خوبم تو خوبی؟
کامیار : ممنون، خوشگل شدی هاا
لبخند زدم
- چشمات خوشگل می بینن
کامیار : لاغر شدی
- به جاش تو چاق تر شدی
کامیار : تهران خوش میگذره؟ دختر تهرونی
romangram.com | @romangram_com