#پیغام_عشق_پارت_106
بشی. کاش میشد که آتش عشقت توی قلبم خاموش بشه........
یک ماه بعد :
سوار ماشینم بودم و می رفتم خرید کنم برای خونه ام، اما ماشینم یهو شروع کرد به تکون خوردن و صدا دادن؛ وا
چش شد؟ ماشین رو به کنار خیابون هدایت کردم. از ماشین پیاده شدم؛ تا در کاپوت رو باز کردم بخار توی صورتم
خورد؛ ماشینم جوش اورده بود. ای بابا الان باید چکار کنم؟ به لاستیک پی در پی ضربه می زدم؛ دوباره سوار ماشین
شدم و استارت زدم؛ اما روشن نشد. بهتر بود با گلسا تماس بگیرم؛ گوشی رو از داخل کیفم برداشتم. به گلسا چند
باری زنگ زدم تا جواب داد.
گلسا : کیه؟
صداش خواب آلود بود
- هنوز خوابی؟
گلسا : دیشب تا دیر وقت بیدار بودم
خمیازه ی کشید.
- آهان، من ماشینم توی خیابون جوش اورده، شماره ی تعمیرگاه داری بهم بدی؟
گلسا : زنگ بزن به امید
تعجب کردم
- امید!! چرا به اون؟
گلسا : خوب اون تعمیرگاه داره دیگه
- آهان، میشه خودت بهش زنگ بزنی.
گلسا : باشه. ادرس رو بفرست
- اوکی ممنون
گلسا : فعلا
آدرس رو براش فرستادم. پس جناب خوش صدا، تعمیرگاه داره... دیگه کم کم داشت خوابم می گرفت که یه وانت
آبی رنگ جلوی ماشینم ایستاد، از داخل ماشین پیاده شدم.
: سلام، خانم سرلک؟
- بله خودم هستم
داخل ماشین نشستم ؛ ماشینم رو بوکسل کردن، یکمی رفتم روی هوا؛ ملت یه مدلی نگاهم می کردن؛ انگار آدم
فضایی دیده بودند....بالاخره رسیدیم. از ماشین پایین پریدم. تعمیرگاه ی امید جای نسبتا بزرگی بود.
فرشید : سلام غزال خانم
- سلام آقا فرشید
romangram.com | @romangram_com