#پیغام_عشق_پارت_103

برنگردم / که امشب دوباره به یاد چشات گریه کردم / که انگار تمومی نداره دیگه بی تو دردم / یه امشب چی میشه
سرم رو روی شونه ی تو بذارم / سرم رو دیگه از روی شونه هات بر ندارم / یه جوری بخوابم که یادم بره روزگارم /.
(رضا صادقی : گمونم)........
- سلام بر دوستان خل و چل
دریا : وایی سلام چرا دیر کردی؟
من رو در آغوش کشید
- دلم برات تنگ شده بود
شراره : وایی غزال گریز پا بیا بغلم
با لبخند شراره رو در آغوش گرفتم.
- دلم برای تو هم تنگ شده بود
شراره : پ ن پ می خواستی تنگ نشه
سر تکون دادم و روی نیمکت نشستم.
- خوب خوبید دوستان؟
دریا : با دیدن تو مگه میشه بد بود
شراره : عالی مثل گل قالی
دریا : دیشب خوش گذشت؟
- جاتون خالی بود
دریا : صوفیا هم پرید
شراره : حالا مغز خر خورده چه شکلی بود؟
- بیچاره اسم داره هاا
دریا : اسمش چیه؟!
- طاها
شراره : از نظر من که مغز خر خورده می خواد شوهر صوفیا بشه
- صوفیا دیگه اون صوفیا سابق نیست، شده یه دختر خوبی و خواهر عالی
دریا : چه خوب
شراره : حالا هر چی
لبخند زدم. شراره زد به شونه ام
شراره : خب رفتی حاجی حاجی مکه
- اینجا احساس خفگی دارم

romangram.com | @romangram_com