#پسرای_بازیگوش_پارت_37

،
دریا تو بغل من بودو رضا براش شکلک در میورد
رضا_جوووون ببین چجوری میخنده!
لپشو کشید، که باعث بغض دریا شد.
نگاهی به دریا کردمو گفتم:
_هووووی ،بچه دردش گرفت!
رضا شروع کرد بالاپایین پریدن و دلقک بازی
_ببخشید ببخشید ،دریا کوچولو گریه نکن .
بالاخره مسخره بازیش نتیجه دادو دریا ساکت شد.
سوار ماشین شدمو دریارو تو بغل رضا گذاشتم ،تارسیدن به خونه به خاطر حرکت ماشین دریا خوابش برد.
همزمان بارسیدن ما بچهاهم اومدن.
میلاد _کجابودید شما؟
پلاستیکارو بالاآوردم و گفتم:
_رفتیم خرید برااین کوچولو
حسین خم شدو لپ دریارو بوسید
امیر علیم قربون صدقش میرفت...
کی فکرشو میکرد ما پسرایی که زندگیمون خلاصه شده تو مشروب ،دختر وکار ،حالا تمام وقتمونو این بچه پر میکرد ،باشوخیو خنده بین امیر علیو رضا بالارفتیم.

میلاد"

romangram.com | @romangram_com