#پسرای_بازیگوش_پارت_24
_امیر علی،خیلی دختر خشگلیه!
_اوهوم ...
دستاکوچولوشو گرفتم تو دستمو نوازش کردم.
میلاد شیشه رو تو دهن دریا گذاشته بودو آروم تو بغلش تکونش میداد ،با تکون های ملایمو ،گرمیه بدن میلاد،دریا کوچولو خوابش برد.
دریا رو،تو سبدش گذاشت،روکرد بهمو گفت:
میلاد_امیر علی بیا تااین کوچولو خوابه ماهم بخوابیم.
_بااین حرفت شدید موافقم.
بلندشدمو کشوقوسی به بدنم دادم...
راه اتاقو پیش گرفتم...
امیر"
غروب بود که با رضاو حسین به خونه برگشتیم ،به خاطر تاخیرمون مجبور شدیم بیشتر وایسیم
باکلید درو باز کردم.صدای گریه ی دریا ،تو راهرو هم میومد،نگاهی به بچها انداختمو ،وارد خونه شدم.
میلاد روی زمین نشسته بودو موهاشو میکشید،
امیر علیم روی مبل نشسته بودو هرچند ثانیه یک بار سرشو به پشتی مبل میزد....
romangram.com | @romangram_com