#پسرای_بازیگوش_پارت_14

از ماشین پیاده شدم،امیر علیم پشت سرم اومد.
خلوت بود به سمت یکی از باجها رفتیم
دختری نشسته بودو با گوشیش ور میرفت.
_ببخشید خانم شیر خشک دارید؟
بدون این که سرشو بالا بیاره
_چند ماهشه؟
باامیر علی بهم نگاه کردیمو به نشونه ی نفهمیدن لبمونو کج کردیم.
_میگم بچتون چند ماهشه
_نمیدونم ،اماانقدره
بادستام اندازه ی تقریبیه بچه رو نشون دادم
شروع کرد به خندیدن
_فکر کنم چهارپنج ماهش باشه
قوطی رو روی پیش خوان گذاشت .
_شیشه ام دارید؟
_شیشه ی چی؟
_وااای سرکارم گذاشتید؟
امیر علی_نه خانوم ،آخه منظورتون چه شیشه ایه؟
از توی قفسه جعبه ی کوچکی بیرون آورد.
_منظورم اینه

romangram.com | @romangram_com