#پسرای_بازیگوش_پارت_12

حسین_منم از خودم مطمئنم .
همه نگاهم به سمت امیر رفت
امیر-چتونه؟به چی زل زدید؟
_تو چرا هیچی نمیگی؟
_مگه تاحالا دیدید من بادختری رابطه داشته باشم ؟
_آره زیاد
_آره رابطه داشتم ،اما مثل شما نبودم.
راست میگفت تو روابطش خیلی محتاط بود.
_حالا میگید بااین بچه چکار کنیم ؟
امیر_بشینید اسم دوست دختراتونو بنویسید تا بریم سراغشون ،بلکه مادر بچه رو پیدا کنیم...
امیر جای هیچ اعتراضی برای بچه ها نذاشت ،انگار هیچ کدوممون زیاد مطمئن نبودیم خودمون...
بچه روی دستانم خوابیده بود ،توی سبدش،گذاشتمو به بچها ملحق شدم
رضا_میلاد توام بشین اسم دوست دختراتو بنویس.
برگه و خودکار و از روی میز برداشتمو شروع کردم به نوشتن...
امیر علی دستشو آورد بالا
_من تموم...
رضا_مگه اسم فامیله انقدر ذوق میکنی؟
حسین_حالا چندتاشد؟
_هفتادو پنج تا

romangram.com | @romangram_com