#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_4


از اتاقم كه بيرون امدم با چيز عجيبي روبه رو شدم ... ترانه و مهديس با اينكه ديشب از من ديرتر خوابيدن زودتر ازمن بيدارشدن و كاراشونم كردن ! .... نگاهي از سرتا پاشون انداختم ... فكر كردن داريم مي ريم عروسي كه انقدر تيپ زدن!.._ چه خبره ؟! ...._ ترانه _ هيچي ، چطورمگه؟! ...._ پس چرا انقدر آرايش كرديد .. باباجان من اونجا دانشگاه ... پارتي كه نميريم !_ مهديس _ خوب باشه! ...._ آخ .... بي خيال بابا بياد بريم . سوار ماشينم شديمو صداي ضبظمو بلند كردم ... آهنگ شروع به خواندن كرد ... من عاشق اين آهنگ بودم ( حس جديد سمير و علي پيشتاز ) با ترانه و مهديس هرسه شروع به خواندن آهنگ كرديم

اين يه حس جديده ... حس عجيبه ...

بگو اين حس خوبو تو هم داري يانه ....

ديگه عشقه مني كه ....

اشوه نريزه .... بگو تو همين قدر دوسم داري يانه ....

***

اون رفتاراتو ... اون اطفاراتو .... من پسنديدم اون شب نگاتو ...

تو فكرم بودم من اسمات ...

چقدر خوبه باتو بودن واسه ام تجربش كه من با چشات كردن ترجمشو بد دور زدم موندي تو آس واسه ام ...

بين اين همه فقط تو رو خواست واسه ام ....

ببين اين حس چقدر خوبه بينمون ....

توهم صورتت گرد و صاف عين اون ...

انگار دونيا زده غيده مون ....

دوتا ديونه ايم نيست جايي اينمون ...

من دونبال تو .... تو دنبال من ...

romangram.com | @romangram_com