#پسران_مغرور_دختران_شیطون_پارت_31
تلفنمو قطع كردم و گذاشتمش توى جيبم ...صحرا وقتى متوجه شدش من از خواب بيدار شدم .... صداى ضبط ماشينو بلند كرد تا ترانه ى خوابالورم از خواب بيداركنيم !....آهنگ زد بازى رو گذاشت كه خيلى بِكوب .. بِكوب بود و صداى ضبطم تا آخر برده بود بالا .... گوشامون سوت مى كشيد ..
چرا نشستى بلا ازسرجات پاشو ... وسط اين همه ميخوام برقصم باتو
تريپ ميدونى چيه ميشناسى مارو .... الآن نميريم خونه هستيم اينجا تا صبح
همه دارن باهم وسط مى رقصن ... نيازى نيست معرفى كنى من كى هستم
با دافم نشستم ، يه گوشه با شامپاين ... ميزاره رو لبام يدون ماچ ....هو ....
بيا ببرمت طرفى كه تاريكه ...... دستم بخزه رو كمر باريكت
نترس دختر انقدر نرو حاشيه .... اينى كه مى بينى درسته ام جى
اى بابا زاخارا ول نمى كنن ..... جا باز كنيد كه دخترا بتركونن
ديگه الآن نيست وقت رقصت روى زمين .... نميخواد بچرخى باكف سرت روى زمين ... هو ...
صاحبخونه روهم بريز عطر و ريلكس كنم امشب نميخوام شادباشم
ببخشيد خانومى دافم هست بامن ........ پس فقط تو برقص واسه ام
چرا نشستى بلا ازسرجات پاشو ... وسط اين همه ميخوام برقصم باتو
تريپ ميدونى چيه ميشناسى مارو .... الآن نميريم خونه هستيم اينجا تا صبح
ميترسى برقصى از دفعه ى اولت ... ياكه زيادى ليزه كفى صندلت ...
بدو بيا عشقم تو رو ميخوام امشب .... از آشپزخونه اّك برو بيا يِِكم ...
romangram.com | @romangram_com