#پایان_تلخ_پارت_63

_خیلی زود ...

دوباره سرشو رو شونم گذاشت ... دستامو روی دستاش گذاشتم و گفتم :

_مونا ؟؟؟

_جان مونا ؟؟؟

_کاری که سروش برام جور کرده بود میدونی چی بود ؟؟؟

_چی بود ؟؟؟

_مدلینگ ...

با ذوق سرشو بلند کرد و نگام کرد ... خوشحال گفت :

_راست می گی ؟؟؟

اخم کردم و سرمو به نشونه مثبت تکون دادم که گفت :

_خب ؟؟ چیشد ؟؟ رفتی برای مصاحبه ؟؟؟

بازم فقط تونستم سرمو تکون بدم که با خنده گفت :

_قبولت کردن مگه نه ؟؟؟ وایی چه شود ؟! امیر من بشه مدلینگ ... هم دهن این مهرداد بسته میشه هم بابا راضی میشه ... قربون آقامون برم که انقد خوشگل و خوشتیپه ... وایی اگه مدلینگ بشی که چشم دخترا دنبالته ... ولی بیخود می کنن ، چشماشونو در میارم ...

romangram.com | @romangram_com