#پایان_تلخ_پارت_49
_مجید کیه ؟؟
_شاگرد مغازه بغلی ...
مامان چپ چپ نگام کرد و گفت :
_موتور اونو چرا گرفتی ؟؟
دلخور نگاش کردم و گفتم :
_پس با چی می رفتم دنبال مونا ؟؟
_با تاکسی می رفتی اونجا از اونجام با ماشین مونا می رفتی دیگه ...
اخم کردم و انگشت اشارمو کوبیدم رو سینم و گفتم :
_من مَردم مادر من ... غرور دارم !!!
سرمو انداختم پایین و آروم گفتم :
_فعلا خدافظ ...
و تند از پله ها رفتم پایین ... رفتم سمت موتور و همونطور که سوار میشدم سوئیچو چرخوندم و با یه هندل محکم موتورو روشن کردم ... فرمونو چرخوندم و رفتم سمت در ... خم شدم سمت در و درو باز کردم ... رفتم بیرون و درو پشت سرم بستم ... بعدم گازشو گرفتم و راه افتادم سمت خونه خاله ... انقد فکرم مشغول بود که نفهمیدم کی رسیدم ... کنار درخت موتورو نگه داشتم و خاموشش کردم ...
گوشیمو از جیبم کشیدم بیرون و شماره مونا رو گرفتم ... بعد از چند تا بوق جواب داد :
romangram.com | @romangram_com