#پایان_تلخ_پارت_48
_مامان من رفتم ...
صدای آروم مامانو شنیدم :
_یه لحظه صبر کن مامان ...
نگاهی به ساعتم انداختم و منتظر شدم مامان بیاد ... مامان از اتاق بیرون اومد و اومد سمت در ... به من که رسید گفت :
_میری سر کار ؟؟؟
سرمو انداختم پایین و آروم به نشونه نه به طرفین تکون دادم ... مامان متعجب گفت :
_پس کجا میری ؟؟؟
کلافه گفتم :
_میرم پیش مونا ... باید باهاش حرف بزنم ...
_با چی میری ؟؟
اشاره ای به موتوری که گوشه حیاط پارک شده بود کردم و گفتم :
_با موتور مجید میرم ... بعدم از اون طرف میرم مغازه ...
romangram.com | @romangram_com