#پایان_تلخ_پارت_34
خندید و گفت :
_دِ بزنش دیگه دلم آب شد ...
با خنده عینکو به چشمم زدم و آفتابگیرو دادم پایین ... واقعا قشنگ بود ... سروش گفت :
_برگرد ببینمت ...
برگشتم سمتش و آفتابگیرو دادم بالا ... شوتی زد و گفت :
_امیر ... چی شدی پسر !!!
خندیدم و چیزی نگفتم که گفت :
_داشبوردو باز کن ... گوچی اوردم برات !!!
این بار من شوت زدم و گفتم :
_سروش خیلی دمت گرمه ...
خندید و گفت :
_سروش اگه ندونه داداشش چی دوست داره باید بره بمیره ...
romangram.com | @romangram_com