#پایان_تلخ_پارت_32


_خیلی خری بخدا ...

خندیدم و گفتم :

_خب بریم دیگه گنده ...

رفتیم سمت در و سروش با اخم گفت :

_هی میگه گنده ... فکر نکن چون داداشمی چیزی بهت نمی گما ... همه دخترا می میرن واسه هیکل من ... چه می فهمی تو ...

لپشو کشیدم و گفتم :

_دِ آخه منم می میرم برات ...

دستشو انداخت دور گردنم و گفت :

_شما بیخود می کنی ... شما باید حلوای داداش سروشتو مزه مزه کنی بعد اگه خواستی ریق رحمتو سر بکشی ...

مشتی تو سینه ش کوبیدم و گفتم :

_من درد بخورم به جا حلوا ...

خندید و گفت :


romangram.com | @romangram_com