#پایان_تلخ_پارت_28


خندیدم که گفت :

_حالا کجا هست ؟

نیم خیز شدم و گفتم :

_خودم میارم ...

دستاشو گذاشت رو شونه هام منو نشوند و گفت :

_بشین خودم میارم ... بگو کجاست فقط

اشاره به یکی از کمدام کردم و گفتم :

_اونجا ...

رفت سمت کمد ... سرمو انداختم پایین و زیر چشمی نگاش کردم ... در کمدو باز کرد و همونجا خشکش زد ... چند دقیقه فقط داشت داخل کمدو نگاه می کرد ... وقتی خوب دید برگشت سمتم و با لبخند گفت :

_خرابتم بخدا ...

اولین نفری که داخل کمدمو دید سروش بود ... دیواره های کمدمو با عکسای بابا و مامان و سروش و مونا پوشونده بودم ... چهار نفری که تو زندگیم عزیزترین بودن ... و در کمدم هم عکسای دو نفره خودم و سروش بود ... با لبخند سرمو بلند کردم و گفتم :

_تو که پسر عموم نیستی ... داداشمی ...


romangram.com | @romangram_com