#پایان_تلخ_پارت_29
ژلو برداشت و در کمدو بست ... اومد سمتم و ژلو گذاشت روی میز ... سرمو بین دستاش گرفت و سرشو گذاشت روی سرم ... آروم گفت :
_خیلی خری ...
خندیدم و گفتم :
_ابراز علاقتم مثل آدم نیست آخه ...
آروم گفت :
_خفه شو ...
خندیدم و گفتم :
_دیر شدا ...
ازم فاصله گرفت و قوطی ژلو از روی میز برداشت و پشت سرم ایستاد ... شونمو از روی میز برداشت و افتاد به جون موهام ... من که نمی دیدم چیکار میکنه ولی خودش وقتی کارش تموم شد قوطی و شونمو گذاشت روی میز و جلوم ایستاد ... متجعب نگام کرد و گفت :
_امــــــیر ؟؟!!!
مثل خودش متعجب گفتم :
_هـــــــا ؟؟؟
خندید و گفت :
romangram.com | @romangram_com