#پایان_تلخ_پارت_27

_کشو سومی ...

رفت سمت کشو و با سشوار برگشت ... زدش تو برق و گذاشتش رو میزم ... پشتم ایستاد و با حوله افتاد به جون موهام ... آب موهام که گرفته شد حوله رو انداخت رو پام و یکی زد پس کلم ... کلمو مالیدم و گفتم :

_مگه دیوونه شدی ؟؟

خندید و گفت :

_نه تلافی اون مشتی بود که زدی ...

خندیدم که سشوارو روشن کرد و موهامو خشک کرد ... گذاشتش رو میز و رو به روم ایستاد ... دستشو به چونش زد و با چشمای ریز نگام کرد و گفت :

_ژل داری ؟؟

سرمو به نشونه مثبت تکون دادم که گفت :

_پس چرا هیچوقت نمیزنی ؟؟

پس کلمو خاروندم و گفتم :

_گذاشتم واسه وقتایی که میرم پیش مونا میزنم ...

خندید و گفت :

_اگه می دونستم انقد آفتاب مهتاب ندیده ای خودم اقدام می کردم ...

romangram.com | @romangram_com