#پایان_تلخ_پارت_125

بدون اینکه جواب سوالشو بدم زیر لب پیامشو خوندم :

_سلام امیرم ، خوبی ؟؟ منو ببخش نتونستم بیام دیدنت... دلم برات یه ذره شده ولی بابا بیرون رفتنو قدغن کرده ... دوست داشتم بهت زنگ بزنم حداقل صداتو بشنوم ولی این مهرداد مثل کرکس نشسته اینجا نمیتونم راحت باهات حرف بزنم ...

لبخند اومد رو لبام ... سروش که داشت گوش می داد ببینه من چی می خونم خندید و گفت :

_نگاش کن تو رو خدا ... خجالت بکش مرتیکه ، خوبه فقط یه اس ام اس داد ...

خندیدم و چیزی نگفتم و برای مونا نوشتم :

_سلام عزیزم حالت خوبه ؟؟؟ فدای سرت !! منم دلم خیلی برات تنگ شده ، عیبی نداره فردا خودم بهت زنگ می زنم ...

سروش خودشو چسبوند بهم و نگاش به دست من بود که چی می نویسم ... پیام که ارسال شد قیافشو در هم کرد و گفت :

_اَه اَه ... جمع کن خودتو !! مثل اینا که می خوان مخ بزنن چرا حرف می زنی ؟!

خندیدم و گفتم :

_اولا من مخ زنی بلد نیستم ... دوما مخشو نزدم دلشو بردم ... سوما دوستش دارم تو رو سننن ؟؟؟

پس کلشو خاروند و با حالت با مزه ای گفت :

_منو دوست داری ؟؟

خندیدم و سرمو به نشونه مثبت بالا پایین کردم که گفت :

romangram.com | @romangram_com