#پایان_تلخ_پارت_109
_مامانم خوبه ؟؟
با کف دست زد روی پیشونیش و گفت :
_الهی که این دانیال قطعه قطعه بشه که این سنگو انداخت جلو پات ... زری خیلی بیتابی می کنه می خواست باهام بیاد که بزور کردمش تو خونه ...
خندیدم و گفتم :
_کشمشم دم داره ...
با خنده گفت :
_کشمش آره ... ولی زری نه ...
معصومیت از چشماش می بارید ... مگه ممکن بود ... گفتم :
_خوب کردی نیوردیش ...
لبخندی زد و گفت :
_ناموسمو کجا بردارم بیارم آخه ؟؟
با کمی مکث ادامه داد :
_دلم بدجور تنگت بود ... ولی نشد زودتر بیام ... شرمنده داداش ... درگیر وکیل و اینور اونور بودم ...
romangram.com | @romangram_com