#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_91
و مریم بی تفاوت به اینهمه رفتارهای با محبت مردم، در حال نوشیدن دوغی بود که قبل از غذا برامون آورده بودن.
به ناچار از صاحب رستوران خواستم که در قسمت لژ خونوادگی یک میز دیگه برامون خالی کنه تا بتونیم شامو در آسایش بخوریم.
بعد از چند دقیقه مدیر رستوران، من و همراهانمو به یک اتاق مخصوص برد که دکوراسیون زیبایی داشت.
در اونجا چند میز و صندلی شیک و متفاوت از اونچه که در رستوران بود قرار داشت.
مدیر رستوران گفت:
-این اتاق مخصوص مهمونهای ویژه است. گاهی اوقات پذیرای مسئولین هستیم. این اتاقو برای اونها درست کردیم. فکر میکنم اگه اینجا شامتونو میل کنید کسی مزاحمتون نشه.
از مدیر رستوران تشکر کردم.
از روی منو، غذای مورد علاقه ام که کباب برگ بختیاری بود رو سفارش دادم. مریم، ته چین مرغ و آیلین جوجه سفارش داد.
در تمام این مدت مریم ساکت بود. برخلاف آیلین که بسیار پر هیجان و پر سرو صدا صحبت میکرد.
به جرات میتونم بگم اونشب یکی از بهترین شبهای زندگیم بود.
در کنار مریم و آیلین آرامش خاصی احساس کردم.
romangram.com | @romangram_com