#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_83
- خواهش میکنم. راحت باشید
آیلین بعد از حرف من گفت:
-مامان! اول بریم واسه من کفش عید بخریم. کیف کوچولو هم میخوام.
- باشه دخترم، بذار اول یک نگاهی به روسریها بندازم بعد میریم طبقه ی بالا برات میخرم.
من در کنار اونها مشغول نگاه کردن به عینکهای آفتابی چیده شده در ویترین بودم و سرمو هم بلند نمیکردم تا مبادا شناسایی بشم.
سرمو بلند کردم چند نفرو دیدم که با انگشت منو بهم نشون میدادن.
توجهی نکردم.
مریم:
-خانم لطفا اون روسری رو به من بدید.
romangram.com | @romangram_com