#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_7
دایره را جلویم میگذارم و همه حرفها را روی آن میریزم
تمام خاطرات این چند وقته مثل یک فیلم از جلوی چشمانم میگذرند
.................................................. .....
خاطرات امین شاهکار
سرمو بلند و به خودم تو آینه ی دستشویی نگاه کردم. چشمهام از مشروبهایی که شب قبلش خورده بودم پف کرده بود.
تقصیر سایرا بود. میدونست که مدتیه مشروب نمیخورم و با خوردن مشروب هم باید دو روز خودمو تو خونه حبس میکردم تا کسی پف زیر چشمهامو نبینه.
تارهای خاکستری و سفید لابه لای موهام هایلایتهای خیلی جالبی رو درست کرده بودن. شب قبلش 40 ساله شدم. به قول فرشاد به دنیای چلچلی وارد شدم.
به خاطر شغلم، دوستهای زیادی دارم. زن و مرد٬ پیر و جوون٬ پسر و دختر٬ حتی بچه ها هم منو به خوبی میشناسن. آخه من یه سوپر استار هستم.
18 سال از زمانیکه واسه اولین بار جلوی دوربین فیلمبرداری ظاهر شدم میگذره. هیچکدوم از خوشیهایی رو که در زندگی تجربه کردم به پای شادی اون روزم نرسید. اون حس، چیزی بود ماورای حسهای معمولی روزانه.
romangram.com | @romangram_com