#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_6
- از همون جایی که اگه بگی، دلت آروم میشه
به چشمانش نگاه میکنم:
- حاج آقا، دلم بیشتر از این ها آشوبه... طوفان نوح تو دلم برپاست.
حاجی با آرامش کامل میگوید:
- اون کسی که طوفانو فرستاده خودشم اونو میخوابونه. تو حرفتو بزن. دست، دست، نکن. هرچی تو دلته بریز بیرون . الان اگه حرفتو بزنی و دردتو درمون کنی بهتر از اینه که با یه درد بی درمون تو محکمه الهی حاضر بشی.
ملتماسه میگویم:
- پس قول بدید که اول به حرفام گوش کنید، بعد حکم صادر کنید.
حاجی نگاهی به چهره ی داغانم می اندازد:
- استغفرا... .. من کی هستم که بخوام بنده خدارو محاکمه کنم. بگو جوون... بگو تو دلت چی میگذره که مثل سپند رو آتیش شدی و دلت عین سیروسرکه میجوشه.
باز هم ساکت میشوم.
بعد از چند لحظه حاجی می گوید:
- می گی یا برم وضو بگیرم و راهی مسجد بشم
شروع میکنم. از اول... از ب بسم ا... .
romangram.com | @romangram_com