#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_66


- بیمارستان؟

- پرستار هستم. سر کارم میرم.

- اصلا یادم نبود که آیلین بهم گفته بود که شما پرستارید. حافظه رو دارید؟!!

- شما که ماشا... از همه نظر در رفاهید. شما چرا فراموشی بگیرید؟

- ای خانم! دل خوش سیری چند!!

به چهره ش نگاه کردم. پوزخندی روی لبش نشوند.

به روی خودم نیاوردم و پرسیدم:

- میشه بگید مسیرتون کدوم طرفه؟

- شما مسیرتونو به خاطر من عوض نکنید. من هرجا که که لازم بود پیاده میشم.

- حالا مسیرتونو بگید٬ شاید، هم مسیر بودیم! چرا تعارف می کنید؟

- من میرم بیمارستان ..... خیابون.....

- چقدر دور. واقعا لازمه که هر روز این مسیر طولانی رو تا پایین شهر برید؟

- من سابقه کاریم زیاد نیست. به همین خاطر مجبورم تا زیاد شدن سابقه م در بیمارستانهای دولتیِ پایین شهر کار کنم. از طرفی هم اجاره خونه و هزینه های زندگی خودم و آیلین هم تو تهران کم نیست.

romangram.com | @romangram_com