#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_29
-میشه صداش کنی؟
- باشه. چقدر خوشگل شدید؟
- مرسی عزیزم. زود مامانو صدا کن کارش دارم.
- نمیاین خونه ما؟ من و مامانم تنها هستیم.
- نه عزیزم باید به خونه برم، کلی کار دارم.
صدای پاشنه صندلهاش تو راهرو ورودی آپارتمانش توجهمو جلب کرد.
- سلام آقای شاهکار.
باز هم همون نگاهی که من چیزی ازش نفهمیدم.
آیلین رو به مامانش کرد:
- مامان من به آقای شاهکار تعارف کردم به خونمون بیاد، ولی قبول نکرد. شما تعارف کن شاید قبول کنه.
فهمیدم که در برابر عمل انجام شده قرار گرفت.
- بفرمایید تو آقای شاهکار
- ممنون. مزاحم نمیشم. میشه لطف کنید کلیدها رو برام بیارید.
romangram.com | @romangram_com