#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_28


هاج و واج از رفتارهای سوال برانگیزش چشم به ورودی خونه دوختم.

با ظرف بزرگتری برگشت:

- اینو با خودتون ببرید. بیشتر آش داره. اون واسه دو نفر کمه.

کاسه رو ازش گرفتم

- سپاسگزارم خانوم. شرمنده می فرمایید

- کاری نکردم. کسی نباید از سفره شهید نیکوسرشت گرسنه بلند شه.

خداحافظی کردم و به سمت آسانسور رفتم.

ساعت 30 : 7 شب به خونه برگشتم. به در خونه ش رفتم.

به جای بوی آش رشته، بوی قهوه ترک در راهرو می پیچید.

در زدم. آیلین که یه بلوز و شلوار بنفش عروسکی تنش بود، درو باز کرد.

- سلام آقای هنرپیشه

- سلام آیلین شیطون. مامان خونه است؟

- آره.

romangram.com | @romangram_com