#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_176


با انتقالیم به یک بیمارستان دیگه موافقت شده ولی از سه ماه دیگه باید برم اونجا. این سه ماهو هم مرخصی میگیرم و به دخترم میرسم.

باید مدرسه آیلینو عوض کنم.

باید هیچ نشونه ای از خودم به جا نذارم هرچند که فکر نمیکنم وابستگی اون به آیلین به اندازه ای باشه که دنبالمون بیاد ولی باید احتیاط کنم. ..

امین شاهکارباید از دنیای من و دخترم حذف بشه و ما رو به حال خود رها کنه. اینکارو برای جبران ظلمی که در حق من کرده باید انجام بده...

ایکاش کسی میفهمید که منهم دوست داشتم در کنار مردی باشم که عشقو با اون تجربه کنم. ولی از این آرزو فقط یک هوس و شهوت زودگذر شبانه نصیبم شد.

او احساسمو به گند کشوند که بوی تعفنش تا مدتها منو رها نمیکرد.

امین شاهکار، همیشه چهره ی کریه ت در ذهنم می مونه چون تو آخر دنیا برام بودی.

تو آبرومو آتش زدی و خاکسترهای اونو به هوا پخش کردی.

حالم بهم میخوره از اون نقاب جوونمردی که تو فیلمها به صورتت میزنی.

کارت بازی دادن آدمهاست و دوست داشتنهات همه تصنعیه.

زندگیت هم همینطوره... یک زندگی لجنی که با شهوت و لذت و حرامی هم آغوش شده.

من اناری را می کنم دانه به دل می گویم

خوب بود این مردم دانه های دلشان پیدا بود

romangram.com | @romangram_com