#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_165


- خوب اومد

- چی حاجاقا؟

- من پیشنهاد بهتری برات دارم

همه وجودم گوش شد و چشم به دهن حاج آقا دوختم

- تو میای خونه ما. حاج خانم مریضه. بیماری قلبی داره. نمیتونه به تنهایی از پس کارها بر بیاد. یک پسر دارم که تازه ازدواج کرده و سرگرم زندگی خودشه. خدا رو خوش نمیاد مزاحمش بشیم. دخترم هم سرگرم نوه هام و شوهرشه. میمونه من و محمد علی پسر بزرگم که مدت چند ماهه که روی تخت افتاده. نفس میکشه ولی با دستگاه. محمد علی امانت خداست که به من سپرده شده. خیلی وقت پیش به مهمونی خدا دعوت شده ولی من خودخواهی کردم و مهمونی رو به تعویق انداختم.

از حرفاش گیج شده بودم. امانت... مهمونی خدا... نمیفهمیدم.

مدتها بود که حرف آدمیزاد نمی فهمیدم.

گنگ و گیج بودم.

- حاج آقا میشه واضحتر حرف بزنید. من از حرفاتون چیزی سر در نمیارم

- محمد علی جانباز شیمیاییه. چند ماهه که سم لعنتی از پا درش آورده و اونو زمین گیر کرده. از تمام حق حیات، تنفسش مونده که اونهم به سایه ی سر چند تا لوله و دستگاهه. چند وقته که دکترها برگه اعزامشو به بهشت امضا کردن ولی من و مادرش در فراهم کردن بار سفرش کوتاهی کردیم.

تو میای خونه ما. دانشگاهتو میری و ور دست حاج خانم در امورات خونه کمکش میکنی و پای حرف و درد و دلش میشینی. من به تو اعتماد میکنم و تو هم به من... من پدرت میشم و تو هم دختر من و حاج خانم مادرت.

فرزندت نیاز به شناسنامه داره. برای گرفتن شناسنامه شرعا درست نیست به نام همسر سابقت بگیری. در درگاه خدا معصیت داره. اون مُرده و تو باید برای اینکار از خانواده ش کسب تکلیف کنی و من فکر نمیکنم با وجود ترک کردنشون تو این مدت، اونها راضی بشن. حتما برای کشف حقیقت درخواست آزمایش رد ابوت میکنن و این یعنی چوب حراج زدن به آبروی تو. پس تو میمونی با فرزندی که هیچ هویتی نداره و یک آبروی رفته. ..

من به ازای کمکی که تو به همسرم میکنی و کنارش هستی و محرم دلش میشی٬ یک صیغه نامه برای تو و محمد علی درست میکنم و بعد از تولد فرزندت فامیلیش به نام ما میشه.....

romangram.com | @romangram_com