#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_149


- آزمایشگاه پاستور. خیابون ....

- اومدم. جایی نری ها! دارم میام.

چقدر در آن لحظه به وجود فرزانه نیاز داشتم.

شاید تنها کسی که در اون لحظه میتونست کمکم کنه، فرزانه بود.

فرزانه در اتاقو باز کرد. یک خانم با روپوش و مقنعه سفید پرسید: خانم کجا؟

- ببخشید بهم گفتن خانم مریم ملکوتی تو این اتاقه

- همراهیش هستید

- بله.

- خدا خیلی بهش رحم کرد. اگه اینجا امکانات سرم تراپی نداشتیم معلوم نبود با این فشار خون پایینش چی به سر خودشو بچه ش میومد.

- ممنونم. خدا اجرتون بده. لطف کردید.

- باید تقویت بشه در اولین فرصت هم پیش یک متخصص زنان ببریدش تا براش مولتی ویتامین بده. فکر کنم بچه ش ناخواسته است. چون وقتی فهمید خیلی شوکه شد. حتما شوهرش بچه نمیخواد و یا نامشروعه وگرنه کدوم زنه که اگه حامله بشه بچه شو نخواد.

- به هرحال دستتون درد نکنه.

زیر لب گفتم: نامشروع! نا مشروع!

romangram.com | @romangram_com