#پرواز_را_به_خاطر_بسپار_پارت_148


مجددا چشمهامو باز کردم و به پرستار گفتم: کیفم کو؟

- تو کمد کنار تخت گذاشتمش

- میشه بهم بدینش. میخوام زنگ بزنم دوستم بیاد دنبالم.

پرستار کیفو بهم داد.

گوشی موبایل ساده م رو که با قرون قرون پول جمع کردن، چند ماه پیش خریده بودم در آوردم و روی یکی از شماره هاش کلید و فشار دادم.

صدای بوق تو گوشم پیچید.

یک بوق. دو بوق. سه بوق. چهار بوق

بردار لعنتی!

- الو

- الو، فرزانه خودتی؟

- تویی مریم؟ کجایی؟ جواب آزمایش چی شد؟

- مثبته فرزانه. بدبخت شدم.

- تو الان کجایی؟

romangram.com | @romangram_com